• خطبه ها
  • به هنگام بيعت در مدينه
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

به هنگام بيعت در مدينه

 (16) (و من خطبة له (عليه ‏السلام)) لما بويع في المدينة

ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ  وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ‏ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّكُمْ ((صلى‏الله‏عليه‏وآله)وَ) الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً

« 67»

وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصُرُوا وَ لَيَقْصُرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ

وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْ‏ءٌ فَأَقْبَلَ.

 أقول إن في هذا الكلام الأدنى من مواقع الإحسان ما لا تبلغه مواقع الاستحسان و إن حظ العجب منه أكثر من حظ العجب به و فيه مع الحال التي وصفنا زوائد من الفصاحة لا يقوم بها لسان و لا يطلع فجها إنسان و لا يعرف ما أقول إلا من ضرب في هذه الصناعة بحق و جرى فيها على عرق  وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ

« 69»

(و من هذه الخطبة)

شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِي‏ءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِي النَّارِ هَوَى الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ

وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَةِ هَلَكَ مَنِ ادَّعَى وَ خابَ مَنِ افْتَرى‏ مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَنْ لَا يَعْرِفَ قَدْرَهُ لَا يَهْلِكُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ  فَاسْتَتِرُوا فِي بُيُوتِكُمْ  وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ‏ وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِكُمْ وَ لَا يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ.


ص67

 از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است كه در موقع بيعت مردم شهر مدينه با آن جناب مى ‏فرمايد:

قسمت اول خطبه‏

 (1) ذمّه من گرو سخنانيست كه مى‏ گويم و تمام آنها را ضمانت مي كنم (در راستى گفتارم ترديدى نيست و باطل‏

 ص68

و نادرستى در آن راه ندارد) كسي را كه عبرتها و پيش آمدهاى روزگار از عقوبات و انقلابات دنيا در جلو بوده تقوى و پرهيزكارى از وقوع در شبهات (چيزهائى كه حقّ بباطل و حلال بحرام اشتباه ميشود) باز مى‏دارد، (2) آگاه باشيد محنت و بلاء (اختلاف آراء و نادانيها) بشما باز گشته مانند محنت و بلاى روزى (زمان جاهليّت) كه خداوند پيغمبر شما را برانگيخت (3) سوگند بآن كسيكه پيغمبر را بحقّ فرستاد هر آينه در هم آميخته شويد و (در غربال امتحان) از هم بيخته و جدا گرديد و بر هم زده شويد مانند بر هم زدن كف گير آنچه در ديگ طعام است (در وقت غليان و جوشش) تا اينكه بازگشت كنيد پست‏ترين شما بمقام بلندترين شما و بلند ترين شما بمقام پست‏ترين شما (چون چشم از حقّ بپوشيد و آنچه خدا و رسول فرموده متابعت نكنيد فتنه و فساد در ميان شما پيدا شود بطوريكه زير و رو شويد تا اينكه عزيز شما خوار و خوار شما عزيز گردد) و پيشى گيرند (جلو افتند) كسانى (مانند طلحه و زبير و ديگران) كه در اسلام سبقت گرفته (و در نظر حضرت رسول) قدر و منزلتى نداشتند و هر آينه باز مى‏مانند كسانيكه زودتر از همه در اسلام وارد شدند (و در نزد رسول خدا قدر و منزلت بسيار داشتند) (4) سوگند بخدا هيچ سخنى را پنهان نكردم (آنچه را بايد بگويم گفتم) و ابدا دروغ نگفتم، و من باين مقام (بيعت كردن شما) و باين روز (اجتماع شما براى بيعت) خبر داده شدم (پيغمبر اكرم مرا خبر داده) (5) آگاه باشيد معاصى مانند اسبهاى سركشى لجام گسيخته ايست كه سوار كرده شده بر آنها گناهكاران و مى ‏اندازند سواران خود را در آتش، و تقوى و پرهيزكارى

مانند شترهاى رامى است كه مهارشان بدست سواران آنها است، سوار كرده شده بر آنها صاحبانشان و وارد مى ‏سازند ايشان را در بهشت، (6) و تقوى و پرهيزكارى راه حقّ و درست و گناهان راه باطل و تباه است و هر يك از اين دو راه را اهلى است، پس اگر باطل بسيار باشد (عجب نيست، زيرا) از قديم هم بسيار بوده كه مرتكب مى‏شدند و اگر حقّ كم باشد اميد است بسيار گردد (و آن در زمان ظهور دولت حقّه است و در غير آن زمان مشكل است كه حقّ باطل را از بين ببرد، لذا مى ‏فرمايد:) و حقّ كه ضعيف شد مشكل است قوّت يابد. (پس از اين سيّد رضىّ عليه الرّحمة مى‏فرمايد:) مى ‏گويم: اين كلام كوتاه (امام عليه السّلام) مواردى از نيكوئى سخن را داراست كه تحسين تعريف كنندگان از روى فهم به پايه آن نمى‏رسد و بهره شگفتى از اين كلام بيشتر است از بهره خود پسندى (شگفتى فصحاء از دانستن حسن كلام آن حضرت بيشتر است از خود پسندى ايشان بسبب درك كردن نكات دقيقه كلام آن جناب، زيرا بسا بدائعى است در سخن آن بزرگوار كه عقل آنرا بنور بصيرت درك ميكند و زبان از بيان و تقريرش قاصر است) و به علاوه آنچه بيان كرديم، در كلام آن حضرت فصاحت بسيارى بكار برده شده كه هيچ زبانى توانائى وصف آنرا ندارد و هيچ انسانى به عمق آن پى نمى‏برد، و اوصافى كه بيان كردم ملتفت نمى‏ شود مگر كسيكه عمر خود را در فصاحت صرف كرده پايه و ريشه‏

 ص69

آنرا بدست آورده باشد و در نمى‏ يابند اين گفتار را مگر دانشمندان.

(و قسمتى دوم از اين خطبه است:)

(7) مشغول شد كسيكه بهشت و دوزخ در پيش روى اوست (ميداند چه اعمالى مردم را ببهشت رهبرى ميكند و چه كردارى به دوزخشان مى ‏رساند، پس از آن مردم را به سه دسته تقسيم مى‏نمايد، اوّل) (8) كوشش كننده با شتاب (به اعمال صالحه از عذاب الهىّ) نجات يافته است و (دوّم) طالب حقّ كه كاهل است (و به مغفرت و آمرزش خداوند) اميدوار است و (سوّم) تقصير كننده كه (از حقّ چشم پوشيده) در آتش و عذاب الهىّ سرنگون است (اين تقسيم را خداوند متعال در قرآن كريم س 35 ى 31 مى‏ فرمايد: فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ يعنى بعضى از بندگان ما

 ص70

بر نفس خود ستمكاراند و در راه باطل قدم نهاده مرتكب افعال قبيحه ميشوند و بعضى ميانه رواند در كارهاى زشت و نيكو و بعضى بر نيكوئيها پيشى گيرند باذن و فرمان خدا) (9) رفتن از راست و چپ راه به گمراهى مى‏ انجامد و راه راست راه ميانه است (كه نبايد از آن منحرف شد، زيرا) كتاب باقى مانده (قرآن كريم) و آثار نبوّت (سنَّت حضرت رسول) بر آن (شاهد) است و از آن راه راست (عدل محض) سنّت و طريقه رسول خدا بيرون مى‏آيد و بسوى آن عاقبت امر (مردم در دنيا و آخرت) بازگشت مى‏نمايد، (10) هر كه بغير حقّ ادّعا كرد هلاك گرديد و هر كه دروغ گفت زيان ديد، (11) كسيكه در ميان مردم نادان حقّ را اظهار نمايد هلاك ميشود (از دست و زبان ايشان آزار مى ‏بينيد يا كشته مي شود) (12) و جهل و نادانى بس است براى مردى كه قدر و منزلت خود را نشناسد (زيرا جهل بخود مستلزم سائر نادانيها است از قبيل ادّعاى بى ‏معنى نمودن و دروغ گفتن و بمردم خدا پرست اذيّت و آزار رساندن) (13) اصل راسخ و پايه محكمى كه بر تقوى و پرهيزكارى استوار است هلاك و تباه نمى‏شود و زراعت قومى بر اثر آن تشنه نمى‏ماند (اعتقادى كه روى اساس تقوى استوار است از تبليغات دشمن زائل نمى‏شود و كشت و عملى كه از روى اصول تقوى باشد از گرمى فتنه و فساد و خشك نخواهد شد بر خلاف كشت و عملى كه از روى غير تقوى است كه به اندك سببى در معرض هلاكت و خشكى واقع مى‏گردد، چنانكه خداوند در قرآن كريم س 9 ى 109 مى‏فرمايد: أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ تَقْوى‏ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ يعنى آيا كسيكه بناء كند بنيان دين خود را بر تقوى و پرهيزكارى از خدا و خوشنودى او را بطلبد بهتر است يا كسيكه بناء كند بنيان دينش را بر كنار رودى كه زير آن بمرور سيل تهى شده نزديك به خرابى است، پس منهدم شود و فرود آيد در آتش دوزخ) (14) و در خانه‏هاى خودتان پنهان شويد (براى فتنه و فساد بيرون نيائيد) و اختلافاتى كه بين شما است اصلاح كنيد و توبه (بازگشت بسوى خدا و پشيمانى از كردار زشت) در عقب شما است (هر موقع از معاصى پشيمان شديد به توبه باز گرديد كه از شما جدا نيست) (15) و هيچ سپاسگزارنده ‏اى (چون نعمتى بيند) حمد و سپاس نبايد بكند مگر پروردگارش را (زيرا جميع نعمتها از او است) و هيچ سرزنش كنده‏اى (چون شرّى بيند) ملامت و سرزنش نبايد بكند مگر خودش را (زيرا از شرارت خود او است كه بآن شرّ گرفتار شده است، چنانكه خداوند متعال در قرآن كريم س 4 ى 79 مى‏فرمايد: ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ يعنى آنچه را كه از نيكوئى بتو مى ‏رسد از جانب خداست و آنچه كه از بدى بتو مى‏رسد از جانب تو است، معاصى و كردار زشت تو سبب آن است).